پیچکَم

فقط میدونم که باید نوشت تا زندگی کرد

پیچکَم

فقط میدونم که باید نوشت تا زندگی کرد

  • ۰
  • ۰

برداشت اول:
🔵 روز اول که رفتیم کربلا، رسپشن حسینیه برایمون ماشین گرفت. در مسیر کلی گاو و شتر می‌دیدیم.
می‌گفت اینها مال خود مردم است و مال عتبه عراق نیست. مردم خودشون حتی در عین نداری برای امام حسین خرج می‌کنند.
امروز سوپر مارکتی می‌گفت آدم‌هایی برای مراسم امام حسین، جنس قرضی بردند که می‌دونم از شدت فقر تا سال بعد هم نمی‌توانند پولش را بدهند.
گفتم مغازه‌دار با این حال بهشون، جنس میداد؟
گفت آره. عرب‌ها از این جهات خیلی با ایرانی‌ها فرق دارند
مثلا وقتی همسایه جدید بیاد تا یک هفته براش صبحانه و نهار و شام می‌برند.
اگر بچه‌شون داره به دنیا میاد هم همین طور، اگه کسی از دنیا بره هم همینه.
البته وای به حال اینه با کسی دشمن بشند 😁
 
برداشت دوم:
🔹 در مسیر نجف تا مهران، یک عشایر شیرازی همراه ما بود که عربی با راننده حرف میزد.
می‌گفت یک موکب دار برای خرج امسال اربعین، خونه ش را فروخت.
موکب‌داران وقتی فهمیدند با هم پول گذاشتند و برایش دو خونه خریدند.
همین قدر عجیب و در عین حال واقعی
 
برداشت سوم:
🔹 در موکب:
در جلسه خادمین قبل اربعین گفتند که با بانیانی از شهرستان ادغام میشویم و مسئولیت آشپزخانه با آنهاست و صفر تا صد خوراکی با آنهاست.
یادتونه نوشتم غذا روز اول شور شد؟
آشپز اصلی موکب را که سالیان سال آنجا بود در آشپزخانه راه نمی‌دادند.
جدا از سوتی‌هایی که در آشپزی می‌دادند، خانم دکتر موکب که خودش مال آن شهرستان بود تعجب میکرد که واقعا اینها فازشان چیه...
کاری ندارم که میگفتند حتی خدام هم باید در صف غذا باشند... پس کارمون چی میشد؟!
به قول عزیزی اینها در نقش مهمان به موکب ما آمدند اما عملا صاحب خونه شدند و کم مونده بود ما را بیرون بیندازند...
همه اینها یک طرف...
معمولا ۹۵ درصد موکب‌ها از شب اربعین جمع می‌کنند، ما از سال پیش تا غروب روز اربعین میموندیم، تا آخرین زوار را مشایعت کنیم. غذا نبود، ولی در حد آب و محل اسکان.
حالا امسال از غروب اربعین گفتند آب‌ها را مدیریت کنیم چند تا باکس بیشتر نداریم!!
شوخی ش هم ترسناک بود.
بزرگواران دو تا پالت آب داشتند، حدود ۲۰۰ باکس آب معدنی، ولی گذاشته بودند برای مسیر برگشت خودشان!!!
مگه داریم؟ مگه میشه؟
سایر خدمه از شهرهای دیگه بودند و اعصاب رفتارهای مردم آن شهرستان را نداشتند و گفتند ما رو نمیندازیم که بگیم آب بدهند.
من گفتم برای من زائر مهمه، برام مهم نیست که رو بندازم و حالا خواهش کنم و طرف فاز خدایی برداره. مهم اینه کار زوار راه بیفته.
به مسئول خدام آقایان گفتم یادتونه سال پیش موکب‌های دیگه از ما آب می‌گرفتند و پخش میکردند؟ خب ما هم از اونها قرض بگیریم.
گفت خانم ضایع‌ست. خود اونها میآیند از ما آب میگیرند.
خلاصه قرار شد که من رو به عنوان نماینده خدامی که تا غروب روز اربعین می‌ماند معرفی کنند و صبح روز اربعین بگیم برای زوار میخواهیم و احساسی شوند و آب بدهند. خلاصه یزید که نیستند.
رییس هیئت شهرستانی ها گفت باشه و هماهنگ می‌کنیم.
ما هم خوشحال و شاد.
در اتاق خدام خانم یک بطری ۱.۵ لیتری آبلیمو بود. تخم شربتی و خاک شیر هم یک کیلو داشتیم. 
بردم دادم بهش و گفتم حالا اینها خدمت شما باشه برای شربت صبح.
گفت فعلا که آب نداریم. 😒
شد حدود ۱۲ شب، آب‌ها ساعت ده تمام شده بود، موکبهای کناری هم آب نداشتند، زوار هم تشنه.
هر چی طبقات را گشتم رییس شون را پیدا نکردم.
آخرش یکی از بچه‌های تاسیسات رفت با بحث ازشون یک کارتن آب گرفت.
بهش گفتیم اصلا دعوا نکن، تا حالا با خوبی و خوشی تحمل کردیم، دعوا نباید بشه.
یک کارتن دیگه هم گرفتیم.
بقیه به من معترض شدند که اگر آب نباشه چطور رومون میشه بریم پیش زوار.
گفته بودند نهار را میدهند، اون رو پیچوندند. حالا ما چیکار کنیم؟
منم فاز امید دادن و کنار گذاشتن منیت‌ خودمون، میگفتم مهم نیست اگه به خاطر زوار حرف شنیدیم و خلاصه یزید که نیستند، فردا صبح آب میدهند.
خودم هم حدود ۳ صبح خوابیدم.
حدود ساعت ۹ با صدای دوستان بیدار شدم که کجایی؟ شهرستانی ها رفتند، در جواب اینکه بهمون آب بدهید پوزخند زدند که تمام شد. 😞
خب نیت آب‌ها برای مراسم اربعین بود، این که دو تا پالت آب را میبری که احیانا مجبور نشی تا شهر خودت دست در جیب مبارک کنی، دین شرعی‌ش به عهده خودت، ولی اون شیشه آبلیمو را چرا بردی؟ 😒
البته از اونجایی که کار حضرت روی زمین نمیمونه، حوالی ظهر اربعین دیدیم که موکب‌های دو طرف مون آب خنک دارند توزیع می‌کنند.
با اینکه موکب‌های کوچک یا چادری بودند.
ولی جوری تاراج کردند که حتی برای افراد تاسیسات و تدارکات که باید ۵ روز دیگه می‌موندند تا جمع و جور کنند هم خوراکی و آبی نموند 😞

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی