پیچکَم

فقط میدونم که باید نوشت تا زندگی کرد

پیچکَم

فقط میدونم که باید نوشت تا زندگی کرد

۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اعراب وقتی حاجت شان برآورده می شود برای تشکر بنر نصب می کنند.

این برآورده شدن حاجات به اذن الله است.

امیدوارم برای اهل سنت سوتفاهم پیش نیاید.

  • ۰
  • ۰

  • ۰
  • ۰

خسته

خسته هست دیگه

  • ۰
  • ۰

رد الشمس

اسم نانوایی امروز رد الشمس بود.

  • ۰
  • ۰

نجف تا مهران

نجف تا مهران:

۲۸۰ کیلومتر ۴ ساعت

  • ۰
  • ۰

دیشب زائر از آمریکا داستیم

دیروز و پریروز مهمون از اندونزی داشتیم
امروز از هند.
و همین طور کانادا
  • ۰
  • ۰

مرد شکاک

دم ورودی زنونه بودم
معمولا آقایون می‌آیند و خانم‌هاشون را صدا می‌کنیم.
گاهی هم از طریق بلندگو از مردونه صدا می‌کنند.
یک آقایی اومد گفت کی خانم عبدلی را پیج کرد؟
گفتم نمیدونم. صداشون کنند می‌آیند بیرون دیگه.
یه ربع تمام وایساده بود.
آخرش گفتم می‌خواهید خانم عبدلی را پیج کنم؟
گفت نه میخواهم ببینم کی خانم عبدلی را پیج کرده؟
من شوهرش هستم، میخوام ببینم کی پیج‌ش کرده.
آقا حدودا ۵۰ ۶۰ ساله بود.
گفتم آقا کل ایران اینجا هستند، کلی فامیلی مشابه. 
میگه ا خانم فامیلی مشابه هست؟ راست میگید.
داشتم به این فکر میکردم چقدر ممکنه ذهن‌ها بیمار باشه که یک چیز بدیهی و تابلو را نتونه بفهمه.
توی این گرما، سگ را با بیل بزنی از جاش تکون نمیخوره، بعد اینها در ذهن‌شون فیلم ترکی می‌سازند.
فامیلی همکارم یعقوبی است.
بیرون هم گفتند خانم یعقوبی را صدا کنید.
حالا هی من صدا میکنم، خانم خادم جواب میدهند 😁
پ.ن:
یاد این جمله معروف افتادم:
ما میریم تراپی، چون اونهایی که واقعا مشکل دارند، مراجعه نمی‌کنند و باعث آسیب به ما میشند.
  • ۰
  • ۰
مسئول خدام خانم، خانمی کاریزماتیک و مدبر ه و در عین  حال دوست داشتنی و صمیمی.
کلا قبولش دارم و کارهایی که میگه را انجام میدهم.
توی کار هم تعارف نداشتیم و هم اون رک بود و هم من ناراحت نمی‌شدم و دوست داشتم درست کار کنیم.
دقیقا هم جای رختخواب مون پیش هم بود.
به زور می‌گفت بخواب یا بیدار شو. برای اینکه کارها عقب نیفته، منم ناراحت نمی‌شدم.
بهش گفتم خیلی جالبه که دقیقا کارهایی که شما میکنی را من سر کار میکنم، بعد همکاران آقا که اتباع هستند ناراحت می‌شوند.
خندید و گفت هر کی ناراحت میشه بره یه لیوان آب بخوره 😁 
اینجا بود که فهمیدم کارم درسته 🪷
من موندم چرا بهشون سه عده غذا، خونه مجهز و حقوق میدهند، بازم ناراضی هستند
  • ۰
  • ۰
سلام
قضیه دزدی را براتون بگم:
ما منبع آب داریم که هر یکی دو ساعت باید چک بشه.
من میخواستم برم طبقه بالا استراحت، تا اومدم چادرم را در بیارم و نهار بخورم، مسئول تاسیسات بیسیم زد که بیایید دم زنونه، میخوام برم منبع را چک کنم.
تا اومدم یا الله بگم یکی از در اومد که خادم کجاست؟ خادمی؟ دزد پیدا کردیم بیا بگیر.
حالا از شانس هیچ کدوم از خدمه خانم نبودند.
دویدم داخل زنونه، دیدم نصف زنونه بلند شدند.
یک زن عرب با دختر حدودا ۱۰ ساله.
گفتم چی شد؟
گفت کیف من را گذاشت داخل نایلونش، نایلون رو باز کردم دیدم توش پر از کیف ه.
یه نایلون دسته دار بزرگ بود.
نایلون را گرفتم، گفتم نگهش دارید، بیسیم زدم به آقایون. در کمال ناامیدی. گفتم بیایید دزد گرفتیم.
میگم در کمال ناامیدی، چون هر بار بیسیم میزدیم بیایند زباله‌ها را ببرند دو ساعت طول میکشید، تا بیایند.
تا کیف را ببرم بیرون، دیدم کل مردهای خادم دم زنونه هستند.
نایلون را تحویل دادم، گفتند خودش را بیارید و مراقب باشید چون حتما همدست دارد.
به عربی شروع کرد به گریه و زاری کردن که من رو بگردید هیچی ندارم.
گفتم جلوی من راه برو. 
با گوشی نوکیا ساده داشت حرف میزد.
گوشی را از پشت سر کشیدم از دستش دادم به خدام آقا.
توی کیف‌ها کلی کیف پول کوچک‌تر بود.
پاسپورت ایرانی، کلی پول.
دیگه کل سالن را بیدار کردیم و گفتیم که وسایل‌شون را چک کنند.
چند تا کیف خالی پیدا شد.
اعلام کردیم که فقط با تفتیش میشه خارج شد.
حتی خود خدام را هم گشتند 😁
بندگان خدا خوابیده بودند، همه اومدند و شروع به تفتیش کردند.
کسی را داخل راه نمی‌دادیم.
یهو گفتند داخل یک کالسکه پول و موبایل پیدا شد. صاحب کالسکه را پیدا کردیم، گفت مال من نیست.
معلوم شد در شلوغی جمعیت انداخته اونجا.
از روی نوتیف‌های گوشی فهمیدیم طرف مال مدرسه سرمد بود، قرار شد در ایران پیگیری کنند که صاحبش چه کسی است.
مسئول خدام می‌گفت که پارسال ۲۰ تا گوشی را در ایران تحویل داد.
دوباره برگشتیم سالن، زوار می‌گفتند به بهونه گرفتن مهر به سمت وسایل زوار می‌رفت.
دخترش هم زیر بالشت زوار را نگاه میکرد.
حالا من چند بار در روز در سالن اعلام میکردم که مراقب وسیله هاتون باشید.
یک عده هستند که زائر نیستند، می‌آیند بین زوار. و کارهای زشت می‌کنند.
از سال قبل، روز آخر، مهندس تاسیسات بهمون گفته بود یک عده شغل‌شون اینه. یه پول کرایه میدهند و ۴۰ ۵۰ تا گوشی و پول می‌دزدند و خرج یک سال‌شون را در میارند.
یه عده هم اون وسط می‌گفتند عرب بود یا ایرانی؟
دزدی که ما پیدا کردیم عرب بود ولی ایرانی و عرب نداره. دزد دزد است. هر ملیتی ممکنه داشته باشه.
حتی ما زائر را داخل سالن را راه نمیدادیم، یک خانم لبنانی تازه از راه رسیده بود، ناراحت شده بود و می‌گفت ما داخل حرم‌ها میریم کفش‌مون را بیرون حرم میزاریم ولی ایرانی‌ها کفش را بغل می‌کنند و میارند داخل حرم، (عرب‌ها خیلی این کار را زشت میدونند) بعد چطور نمی‌دونند  موبایل و پول‌شون رو کجا بزارند.
 
خلاصه اون ۲ ساعت بساطی بود اساسی.
آخرش معلوم شد ما که دم در داشتیم تفتیش میکردیم، همدستش از دیوار چادری پشت موکب فرار کرده😞
گوشی‌هایی که پیدا میشه
یک سری را همان جا رمزش را باز می‌کنند و تماس میگیرند
یک سری را هم میبرند ایران و تحویل میدهند
  • ۰
  • ۰

حس واقعی من به عراق /// حتی امسال میگفتم چرا اربعین سالی یک بار است 😒