پیچکَم

فقط میدونم که باید نوشت تا زندگی کرد

پیچکَم

فقط میدونم که باید نوشت تا زندگی کرد

۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

این خانم خودش داشت در نقطه صفر مرزی نظافت میکرد

  • ۰
  • ۰

برداشت اول:
🔵 روز اول که رفتیم کربلا، رسپشن حسینیه برایمون ماشین گرفت. در مسیر کلی گاو و شتر می‌دیدیم.
می‌گفت اینها مال خود مردم است و مال عتبه عراق نیست. مردم خودشون حتی در عین نداری برای امام حسین خرج می‌کنند.
امروز سوپر مارکتی می‌گفت آدم‌هایی برای مراسم امام حسین، جنس قرضی بردند که می‌دونم از شدت فقر تا سال بعد هم نمی‌توانند پولش را بدهند.
گفتم مغازه‌دار با این حال بهشون، جنس میداد؟
گفت آره. عرب‌ها از این جهات خیلی با ایرانی‌ها فرق دارند
مثلا وقتی همسایه جدید بیاد تا یک هفته براش صبحانه و نهار و شام می‌برند.
اگر بچه‌شون داره به دنیا میاد هم همین طور، اگه کسی از دنیا بره هم همینه.
البته وای به حال اینه با کسی دشمن بشند 😁
 
برداشت دوم:
🔹 در مسیر نجف تا مهران، یک عشایر شیرازی همراه ما بود که عربی با راننده حرف میزد.
می‌گفت یک موکب دار برای خرج امسال اربعین، خونه ش را فروخت.
موکب‌داران وقتی فهمیدند با هم پول گذاشتند و برایش دو خونه خریدند.
همین قدر عجیب و در عین حال واقعی
 
برداشت سوم:
🔹 در موکب:
در جلسه خادمین قبل اربعین گفتند که با بانیانی از شهرستان ادغام میشویم و مسئولیت آشپزخانه با آنهاست و صفر تا صد خوراکی با آنهاست.
یادتونه نوشتم غذا روز اول شور شد؟
آشپز اصلی موکب را که سالیان سال آنجا بود در آشپزخانه راه نمی‌دادند.
جدا از سوتی‌هایی که در آشپزی می‌دادند، خانم دکتر موکب که خودش مال آن شهرستان بود تعجب میکرد که واقعا اینها فازشان چیه...
کاری ندارم که میگفتند حتی خدام هم باید در صف غذا باشند... پس کارمون چی میشد؟!
به قول عزیزی اینها در نقش مهمان به موکب ما آمدند اما عملا صاحب خونه شدند و کم مونده بود ما را بیرون بیندازند...
همه اینها یک طرف...
معمولا ۹۵ درصد موکب‌ها از شب اربعین جمع می‌کنند، ما از سال پیش تا غروب روز اربعین میموندیم، تا آخرین زوار را مشایعت کنیم. غذا نبود، ولی در حد آب و محل اسکان.
حالا امسال از غروب اربعین گفتند آب‌ها را مدیریت کنیم چند تا باکس بیشتر نداریم!!
شوخی ش هم ترسناک بود.
بزرگواران دو تا پالت آب داشتند، حدود ۲۰۰ باکس آب معدنی، ولی گذاشته بودند برای مسیر برگشت خودشان!!!
مگه داریم؟ مگه میشه؟
سایر خدمه از شهرهای دیگه بودند و اعصاب رفتارهای مردم آن شهرستان را نداشتند و گفتند ما رو نمیندازیم که بگیم آب بدهند.
من گفتم برای من زائر مهمه، برام مهم نیست که رو بندازم و حالا خواهش کنم و طرف فاز خدایی برداره. مهم اینه کار زوار راه بیفته.
به مسئول خدام آقایان گفتم یادتونه سال پیش موکب‌های دیگه از ما آب می‌گرفتند و پخش میکردند؟ خب ما هم از اونها قرض بگیریم.
گفت خانم ضایع‌ست. خود اونها میآیند از ما آب میگیرند.
خلاصه قرار شد که من رو به عنوان نماینده خدامی که تا غروب روز اربعین می‌ماند معرفی کنند و صبح روز اربعین بگیم برای زوار میخواهیم و احساسی شوند و آب بدهند. خلاصه یزید که نیستند.
رییس هیئت شهرستانی ها گفت باشه و هماهنگ می‌کنیم.
ما هم خوشحال و شاد.
در اتاق خدام خانم یک بطری ۱.۵ لیتری آبلیمو بود. تخم شربتی و خاک شیر هم یک کیلو داشتیم. 
بردم دادم بهش و گفتم حالا اینها خدمت شما باشه برای شربت صبح.
گفت فعلا که آب نداریم. 😒
شد حدود ۱۲ شب، آب‌ها ساعت ده تمام شده بود، موکبهای کناری هم آب نداشتند، زوار هم تشنه.
هر چی طبقات را گشتم رییس شون را پیدا نکردم.
آخرش یکی از بچه‌های تاسیسات رفت با بحث ازشون یک کارتن آب گرفت.
بهش گفتیم اصلا دعوا نکن، تا حالا با خوبی و خوشی تحمل کردیم، دعوا نباید بشه.
یک کارتن دیگه هم گرفتیم.
بقیه به من معترض شدند که اگر آب نباشه چطور رومون میشه بریم پیش زوار.
گفته بودند نهار را میدهند، اون رو پیچوندند. حالا ما چیکار کنیم؟
منم فاز امید دادن و کنار گذاشتن منیت‌ خودمون، میگفتم مهم نیست اگه به خاطر زوار حرف شنیدیم و خلاصه یزید که نیستند، فردا صبح آب میدهند.
خودم هم حدود ۳ صبح خوابیدم.
حدود ساعت ۹ با صدای دوستان بیدار شدم که کجایی؟ شهرستانی ها رفتند، در جواب اینکه بهمون آب بدهید پوزخند زدند که تمام شد. 😞
خب نیت آب‌ها برای مراسم اربعین بود، این که دو تا پالت آب را میبری که احیانا مجبور نشی تا شهر خودت دست در جیب مبارک کنی، دین شرعی‌ش به عهده خودت، ولی اون شیشه آبلیمو را چرا بردی؟ 😒
البته از اونجایی که کار حضرت روی زمین نمیمونه، حوالی ظهر اربعین دیدیم که موکب‌های دو طرف مون آب خنک دارند توزیع می‌کنند.
با اینکه موکب‌های کوچک یا چادری بودند.
ولی جوری تاراج کردند که حتی برای افراد تاسیسات و تدارکات که باید ۵ روز دیگه می‌موندند تا جمع و جور کنند هم خوراکی و آبی نموند 😞
  • ۰
  • ۰

نفر آخر

 
عتبۀ حضرت عباس شمار کل زائران اربعین امسال را ۲۲ میلیون و ۱۹ هزار و ۱۴۶ نفر اعلام کرد. 
همکارم میگه
شما جزو ۱۴۶ نفر آخری؟
میگم چی؟
میگه مگه استوری نکردی ۲۲ میلیون و ۱۹ هزار و ۱۴۶ نفر 😁
میگم فرقی نمیکنه اول و آخرش، هر جاش باشی افتخار داره ☺️
  • ۰
  • ۰
 سلام ایران 
 ولکام‌ تو ایران 
۱. یکی از همکاران که به طور مقطعی در پذیرایی و آشپزخانه موکب کمک می‌کرد، وقتی اومدیم ایران هی با ذوق و شوق تعریف می‌کرد. مخصوصا اتفاقات خنده‌دار و جالب را.
من هم هی میگفتم بی‌خیال نگو.
کوتاه نمیومد.
می‌گفت میترسی ریا بشه.
من نگاه‌های معاند را دوست نداشتم.
می‌دیدم با چه لجی نگاه می‌کردند و حتی گفتند که گذاشتند اینها برند کربلا ولی به ما برای دکتر رفتن اجازه نمی‌دهند (چرت محض البته)
حالا خاطره تعریف کردن تا حدی عادی است، خلاصه همه در حال و هوای زلال کربلا بودیم و هنوز با اینجا تنظیم نشدیم.
مشکل این بود که وسط خاطره‌ها هی گریز می‌زد و از من تعریف میکرد (و خداوند چه قشنگ ستار العیوب ه) و قشنگ می‌دیدم بقیه کفری می‌شند و هی میگفتم نگو.
میخندید و ادامه میداد.
آخرش امروز بهش گفتم فلانی  شما به من لطف داری محبت داری که تعریف می‌کنی، ولی بقیه عادت ندارند از من تعریف بشنوند و فکر می‌کنند به شما چیزی میدهم که در ازای اون ازم تعریف می‌کنید.
شاکی شد که آخه چه حرفیه و فلان.
تیر خلاص را بهش زدم و گفتم ببین شما در حال و هوای کربلا و زلالی مردم آنجا داری سیر میکنی، ولکام‌ تو ایران، اینجا بدون طمع و بدون چرتکه انداختن حتی جواب سلام کسی را هم نمی‌دهند.
گفت آره. راست میگی.
خلاصه ولکام‌ تو ایران
۲. مدیر صبح کمی دیر آمد.
به محض ورود  الکی  به رییس گفت که پرسنل فلان بخش کارشان را شروع نکردند و کلی کار مونده.
مدیر هم ضمنی بهشون بابت کوتاهی در کار تذکر داد.
قرار شد بعد از ساعت کاری پرسنل آن بخش اضافه کاری بایستند.
همان شخص به مدیر گفت: چرا گفتید پرسنل بیشتر بمونند.
رییس گفت به خاطر تاخیر صبح.
همان شخص گفت: بزارید بروند، من خودم حواسم بهشون هست 😒
به این ترتیب میتونی با خراب کردن یه عده خودت را سرکارگر جا بزنی، هم دروغ بگی و هم ارتقا بگیری...
تف به این زندگی که به خاطر پول درآوردن هر کاری می‌کنند.
سیاست انگلیسی:
تفرقه بینداز و حکومت کن
پ.ن:
شاید بگید خب به تو چه؟
من میخواهم بی‌تفاوت باشم ولی ناخواسته منم وسط ماجرا کشیده می‌شم.
پرسنل آن بخش آمدند گلایه پیش من که مگه ما کارتان را انجام نمیدهیم؟ چرا رفتید به مدیر گفتید ما کوتاهی می‌کنیم؟؟
گفتم من چیزی نگفتم و از شما کاملا راضی م. احتمالا فلان گروه گفتند.
کلا دو نفر می‌تونند به اونها معترض بشند: یا من یا گروه فروش.
خب من نباشم اونها میشند دیگه 😁
بعد نیم ساعت از گروه فروش اومدند شاکی چرا به اونها گفتید که ما گفتیم 😒
در سکوت جمع کردم.
خلاصه ولکام‌ تو ایران.
۳.
من واقعا حال و هوای اربعین را دوست دارم، کلا کربلا را دوست دارم، مردم حول محور امام حسین متحد هستند، عناد ندارند، رقابت سر بیشتر کار کردن است و نه کم کاری و از کار دزدیدن و نتیجه کار بقیه را به اسم خود تمام کردن...
باور میکنید که واقعا به خاطر ۳ نفر از همکاران میترسیدم برگردم ایران.
نه اینکه بترسم ازشون، قشنگ هم میتونم از پس رندی‌هاشون بر بیام، ولی باید مثل خودشون لجن شد.
نمیشه توی آب رفت و شنا کرد ولی خیس نشد.
میترسم بابت خراب شدن حال خوب معنوی و روحی.
واقعا دعام کنید.
حتی یک بحث ساده هم حال معنوی را میپرونه، چه برسه به جنگ‌های کفتارصفتانه...
از بین ۶۰ تا پرسنل، ۱ نخاله هم زیاده، چه برسه ۳ تا 😒
جدا دعام کنید
بازم ولکام‌ تو ایران
  • ۰
  • ۰

قشنگی اربعین

قشنگی اربعین به همین هاست. هر چقدر پشت سر موکب‌های ایرانی حرف و حدیث رانت باشه درباره موکب‌های عراقی نمی‌توانند چیزی بگند

  • ۰
  • ۰

شیعه بودن هم سخت است

آرام گوشه ای نشسته ای، که ناگهان دلت نجف می خواهد

  • ۰
  • ۰

تاثیر کربلا

دوستی داریم استاد برق دانشگاه دولتی.
می‌گفت زندگی به دو قسمت تقسیم میشه:
قبل رفتن کربلا و بعد رفتن کربلا.
قشنگ نقطه عطف است.
بعد که میری کربلا، مخصوصا اربعین، زندگی‌ت در دو حاله، یا مزمزه خاطرات کربلا یا نگرانی برای اینکه بازم قسمت میشه بری یا نه.
البته اینکه میگم کربلا، نه فقط کربلا، سامرا هم همین طور، آرامش عجیبی دارد که با چیز دیگری قابل جبران نیست.
من که هر بار میرم عراق، از ایران می‌گویند صورتت خوشگلتر میشه.
میدونید چرا؟
من که اهل آرایش نیستم اما وقتی روح آرام میشه چهره زیبا میشه.
بعضی‌ها این قدر پولدار هستند که هر شب جمعه هوایی میرند کربلا، البته توفیق هم هست، ما دلخوش به همون سالی یکی دو باریم.
امسال که درگیر تغییر کارم هستم و نمیتونم محرم برم، ولی آرزومه برای اربعین به شرط حیات و توفیق بتونم برم.
به این فکر میکنم برای منی که مهمونی و مسافرت در طول سال نمیرم، به خاطر ساعت کار طولانی امکان هییت رفتن را چند ماه درمیون دارم، عجیب نیست که تنها دلخوشیم اربعین باشد.
خلاصه روح هم باید نفس بکشه.
  • ۰
  • ۰
کربلا مثل یک حوض است یا یک چشمه. میری داخل آب، بانشاط و تمییز خارج میشی.
حالا بعدش بیفتی توی جوی آب پر از لجن و کثیف بشی، تقصیر آن حوض است یا تقصیر بی دست و پایی فرد؟
حالا کاری نداریم یک عده کلا از لجن خوش‌شون میاد. دوست داره در گِل و لجن بازی کنه، در مغز خودش هم منافاتی نمیبینه، اما این مورد چیزی از پاکی حوض کم نمیکنه.
خب هر چیزی ذاتی داره، ذات حوض و چشمه پاکی است، ذات لجن کثیفی است.
حالا طرف هزار تا کار هم میکند باز می‌ره کربلا، حالا یکی متحول میشه، یکی بدتر از قبل میشه.
نمی‌فهمند که خدا بهشون مهلت پاکسازی داده است، حالا هر کسی به اندازه‌ای لجن میشه، یکی در نماز کاهلی می‌کند، یکی نمیتونه خشمش را کنترل کند، یکی پول مردم را میخورد، یکی غیبت میکند یکی مشروب میخورد و خلاصه هر کسی به سهم خودش خورده شیشه دارد.
حدیث داریم از امام صادق علیه السلام، که فردی مست بود، حضرت را از دور دید و از خجالت راهش را کج کرد که حضرت را نبینه، حضرت فرمودند در هیچ حالتی از ما رو برنگردانید.
میدونی یعنی چی؟
یعنی امید به تغییر، علاقه به پاکی، امکان توبه.
حالا هر چند اندک، ده روز خوب بودن بهتر از اینه که کل سال بد بودن و حتی یک روز هم خوب نبودن.
تمرین ه، تمرین زندگی و بندگی.
حالا این وسط هر کسی به اندازه‌ای دهن ملت را سرویس میکند😁
من مشروب نمیخورم، بی حجاب نیستم، مال مردم نمیخورم، تا جایی که میشه دنبال روزی حلال هستم ولی مثلا به خاطر دو سه تا همکار عوضی، دائم غیبت میکنیم.
حالا آنهایی که منو از نزدیک می‌شناسند میدونند رو هستم و تو روی طرف هم همون حرف پشت سرش را زدم.
ولی خلاصه غیبت است، مصداق خوردن گوشت برادر.
عین زامبی‌ها 😁
حالا اثرات این غیبت به خودم برمیگرده ولی یکی مثل مال مردم خوردن ه که دیگه دهن یک جماعت سرویس میشه.
یه آقایی کلا کارش مال مردم خوردن ه، هر چند سال یک بار از سادگی ملت استفاده می‌کنه و هست و نیست مردم را بالا میکشد و طرف هم می‌ره دادگاه شکایت میکند، با این تورم بعد ۴ سال، پولش بی ارزش میشود و تازه آخرش هم به پولش نمیرسد.
یه بنده خدایی می‌گفت برای پاس شدن چکی که به ناحق شریکمون به اسم ما کشید، مجبور شدیم خونه ۱۰۰ متری را ۲۰۰ میلیون بفروشیم، می‌گفت الان مگه من میتونم خونه صد متری در تهران بخرم😞
خیلی دعا کنید این بنده خدا را.
جالبه آقای کلاهبردار با همون پول رفت حج واجب (۲ سال پیش)و ولیمه مکه هم به همه داد. در حالی که در دادگاه اعلام کرده بود که توان پرداخت بدهی ش را ندارد و لنگ خرج روزمره است.
خیلی شیک و دردناک.
همه اینها را گفتم که بگم همین آقا به عنوان خادم موکب کربلا هم میاد. به همه هم گفته بدهی را داده ولی پرونده دادگاه باز است و نداده.
خلاصه اینکه فکر نکنید کسی که کربلا می‌ره یا در موکب کار می‌کنه خبری ه، خبری نیست، همون آدم همیشگی ه، چند روزی رفته در چشمه پاک بشه. همین.
یک همکار داشتیم که به واسطه آشنای مشترکی که داشتیم براش سر کار خودمون کار جور کردم، کاملا خادم و هییتی و برائتی و اهل تطبیر.
خودم کردم که لعنت بر خودم باد.
همیشه حسرت میخوردم که ۲۸ صفر اینها مشهد می‌رفتند هر سال، عاشورا و اربعین و نیمه شعبان و فاطمیه کربلا عراق می‌رفتند.
شد به مرور خودش را نشان داد.
طوری که همه منو لعنت می‌کردند😁
از زیر کار در میرفت، سر کار میخوابید، وسعت گشادی را جا به جا کرده بود. دائما لاف میزد اما سر کار میپیچوند.
وقتی همکارها شاکی می‌شدند میگفتم، خدا نصف کنه اونی که معرفی‌ش کرد 😁
کار بالا گرفت و صاف رفتم به مدیریت گفتم ایشون را من معرفی کردم و صلاحیت اخلاقی ندارد، من مسئولیتش را دیگه قبول نمیکنم 😁